التیام

هیچ کس مث تو نمی تونست درست تو زمان یکه بیدار بودم و از شدت بی رمقی نای بلند شدن نداشتم به من زنگ بزنه و اون قدر باهام حرف بزنه که جون بگیرم و روزمو شروع کنم... می دونستم دلت برام تنگ شده و همه ی این حرفا و چه خبرا و دلداری ها بهونه س... همین منو زنده می کنه .. همین که تو اون سر دنیا داری به من فکر می کنی و دلت برای من تنگ شده... 

فقط تو می تونی تاثیر این مسکن رو زیاد کنی و تاثیر اون خواب آور رو کم.....  

 

ــــــــــــــ 

دیشب بت پیام دادم که می تونم زنگ بزنم یا نه. اما قبل از این که جوابتو بخونم خوابم برده بود... بی خیال نیستم... خواب آور قوی بود...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد